متن روضه شب ۱۹ ماه رمضان


متن روضه شب ۱۹ ماه رمضان

متن روضه شهادت امام علی – متن روضه شب نوزدهم رمضان


پخش آنلاین آهنگ

متن روضه شهادت امام علی علیه السلام – شب نوزدهم رمضان

متن روضه شهادت امام علی

متن روضه شهادت امام علی علیه السلام  – شب نوزدهم رمضان  ۹۳ – سیدمهدی میرداماد

       

وقتی که با نان و نمک افطار می کرد علی تو خونه ی دخترشه اما دلش یه جای دیگه است. وقتی که با نان و نمک افطار می کرد انگار که با فاطمه دیدار می کرد هی شیر را از پیش خود می زد کنارو هی دخترش با چشم تر اصرار می کرد

بابا بعدعمری اومدی خونم،یه شب افطار کن.چرا لب به غذا نمی زنی؟ دخترها خوب می فهمند من چی می گم. دختر وقتی باباش می آد خونه می خواد تمام عالم رو تو سفره جلو باباش پهن کنه.اما این بابا با همیشه و هر شب فرق می کنه. حال دیگه ای داره علی امشب. یا اباعبدالله من میگم باز امیرالمؤمنین دو سه ساعت با دخترش بود.باز لااقل دو لقمه با دخترش غذا خورد. رقیه تا چشم باز کرد دید آتیش همه جارو گرفته،گفت:بابام کجاست بی خداحافظی رفت؟ بگذرم،اینها تلنگره که تو اشکت بیاد،روزیه

در آسمان انگار

همه ی روضه من با این کلمه ی آسمانِ. چی علی تو این اسمان می دید هی می اومد تو حیاط، هی دست رو دست فشار می داد؟انگار یه گمشده داشت.در آسمان انگار چیز تازه می دید

با اشک دیده چشم را خونبار می کرد

امشب ز شب های دگر مظلوم تر بود

این را  اذان وقت سحر اقرار می کرد

امشب شبِ کیه؟یا فاطمه

آن پهلوانی که غرورش را شکستند

انا الیه راجعون تکرار می کرد

نمی دونم وقتی شمشیر و زدند،زخم سی ساله ی علی چه طوری دهن باز کرد؟ و اِلا علی مردی نبود از یه ضربه بناله، زمین بخوره. زخم زخم شمشیر نبود، علی یه روز نود تا از این زخم ها خورده بود ،خم به ابرو نیاورده بود،این زخم زخم جیگر علی بود،تازه شد. حالا روضه بخونم برات: هی اومد امشب تو آسمون نگاه کرد، هی زیر لب می گفت: اِنّا لِلَّه وَ اِنّا الیه راجعون. همیشه روضه منتظر یه گریزیه،منتظر یه تیکه است. روضه ی امشب من پر از گریزه. هر جا به دلت نشست داد بزن،حقش رو ادا کن. بسم الله : امروز هی به آسمون نگاه کرد. این به آسمون نگاه کردن علی سابقه داره؛ علی سی سال قبل هم یه بار به آسمون خیره شد، کی به آسمون نگاه کرد،آی روضه فهم ها؟اونی شبی که می خواست فاطمه اش رو زیر خاک بذاره، دیدن هی می ره تو قبر، خدایا چه کنه علی؟ کسی که مضطر میشه نگاه به آسمون می کنه،آدم وقتی می مونه چه کنه،وقتی مُستأصل میشه به آسمون نگاه میکنه. خدایا چه کنم،چه خاکی به سرم کنم، سی سال قبل می خواست زهراش رو تو قبر بذاره،هی به آسمون نگاه کرد،اون جملات معروف رو گفت: أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ. مال اون شب علی بود. دیگه علی غصه هاش پایان نداره،شبش پایان نداره. بعد سی سال دوباره به آسمون خیره شد. یعنی می خواست بگه خدا یعنی دیگه تموم شد؟ امشب شب راحتی علیِ. خیالم راحت باشه دیگه کار تمومه؟ علی شب مدینه به آسمون خیره شد حرف هاش رو زد، شب کوفه به آسمون نگاه کرد حرف هاش رو زد. بیاجلوتر من یه آقایی می شناسم کربلا. چند بار حسین کربلا به آسمون خیره شد،چند جا هی ابی عبدالله به آسمون نگاه کرد. من یه دونه اش رو بگم؟ یه دونه اش رو که من و کشته، ابی عبدالله کجا به آسمون نگاه کرد. گفتم یه مرد کجا به آسمون نگاه می کنه؟ وقتی که مضطر و مستأصل بشه. علی تنهایی می خواست زهرا رو دفن کنه، هی به آسمون نگاه کرد،سحر نوزدهم هی به آسمون نگاه کرد. حسینم کربلا وقتی قنداقه ی خونی رو زیر عبا پنهان کرد. دیدن یه قدم میره، خدا چه کنم؟ مادرش داره نگاه می کنه. حسین……….. همه امشب به یه حاجتی اومدند، من امشب اسم شیرخواره رو آوردم،بیرون نگی من مریض دارم،این تو و قنداقه ی علی اصغر. آی مریض دارا،گرفتارا… یه جمله دیگه بگم: دیگه کی به آسمون نگاه کرد؟ هر کی تا حالا ناله نزده،حیفه،صدات رو فرشته ها ضبط کنند. حسین به قنداقه نگاه کرد قنداقه تو دستش بود،گفت:خدایا داری می بینی با حسینت چه می کنند. من ببرمت جلوتر.. یه ساعت بعد یه خواهری هی خورد زمین،هی زد تو سر گفت: وامحمدا..زود حرف من و بگیر..یه نگاه کرد زینب به آسمون، دید سری به نیزه بلند است….حسین……هر کی صدا داره.حسین……

 

*****************

متن روضه شهادت امام علی علیه السلام  – شب نوزدهم رمضان – حاج منصور ارضی

                                                

هر شب خونه ی یکی از بچه هاش می رفت،امشب اومد خونه ی دخترش،میگه بابام از غروب، بی قرار بود؛هی می رفت تو صحن حیاط،آسمون رو نگاه میکرد،نمازش رو خوند،سفره براش پهن کردن،بابام پیر شده،دیگه گفتم نان جو نذارم،یه مقدار شیر براش گذاشتم،بابامه باید پذیرایی کنم،مقداری نمک هم گذاشتم،دیدم بابام سر سفره،داره گریه میکنه،دعا خوند بعد یه نگاهی به صورت من کرد،زینب جان تا حالا کی دیدی،بابات سر سفره ای بنشینه،دو تا غذا باشه یا به زبان دیگه دو خورشت،گفتم:چشم بابا فقط گریه نکن،اینقدر رفتی تو حیاط رفتی اومدی،گفتی: انا لله و انا الیه راجعون، بابا منو داغونم کردی،دست بردم نمک رو بردارم،یه وقت دستم رو آروم گرفت،گفت:جان بابا اون شیر رو بردار،امشب یه حرف داریم با آقامون،آقا جان شیری که دختر آورد نخوردی،ولی شیری که چند شب دیگه،بچه های یتیم می آرن،می خوری،باشه، دل شکستن هنر نمی باشد،دیدم چند لقمه با نمک غذا رو خورد،سفره رو جمع کن،چشم بابا،مگه میخوابه،کسی که میخواد بره زهرا رو ببینه،مگه میخوابه،کسی که میخواد ملاقات خدا بره،مگه میخوابه،بذارید یه ذره از زبون زینب بگم:

از چه مهمان محاسن پیر من بابای من هرکجا که حرف هجران است با من می زنی یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی بعد عمری من فقط یکبار بر تو رو زدم کم بگو ،دست از سرم بردار زینب جان برو تو با دخترت این جوری حرف نمی زدی،چی شده بابا؟ هی میگی دست از سرم بردار می روی ، باشد برو در خانه ی من هم نمان خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو بابا مسجد نرو،برو نخلستان،مگه نمی خوای مناجات کنی. حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت یه بار این طوری کرده دیگه،مگه ندید داشت می بردنش،گفت:فضه کاری نداشته باش،تو بچه رو جمع کن من رفتم. چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت مادر کجایی بیایی یه بار دیگه،دست به کمر بندش ببری حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر گیسویش را بر زمین می ریخت پیش پای تو ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو وای……. مادرم زهراست من هم دختر این مادرم گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم حرمت گیسوی من مانند موی او بود کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون رحم کن کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو هست در یادم هنوز آن صورت سرخ وکبود ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو ای غریب کوچه ها ،ای حیدر بی فاطمه مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود در بین کوچه،بین چهل نفر آن روز هم مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود

الهی العفو……

**************************

متن روضه شهادت امام علی علیه السلام  – شب نوزدهم رمضان – حاج حسن خلج

میرود سمت مسجد کوفه با دلی با خسته از زمانه ی خود

خسته از کوفیان و بی دردی غرق اندوه بی کرانه ی خود

گریه های شبانه او را گونه خیس ماه می داند

شرح سی سال بی کسی ها را دل بی تاب چاه می داند

میرود سمت مسجد کوفه تا که با عشق بی حساب شود

میرود تا محاسن خورشید بین محراب خون خضاب شود

چرا می خوای خضاب کنی علی جان ، توی این سی ساله چرا خضاب نکردی؛ گفت: علی جان چرا محاسنت خضاب نمی کنی ، گفت: مگه نمیدونی من عزادارم. عزادار کی هستی مولا من ، فرمود:مگه نمی دونی فاطمه منو زدن ، مگه نمی دونی زهرای منو کشتن؛ آقا اون که مال بیست پنج سال پیش بود. ساکت شد ، من هنوز داغدار زهرا هستم

وای مادرم مادرم مادرم               وای مادرم مادرم مادرم

هی به آسمان نگاه می کنه ، هی میره تو صحن حیاط خونه ؛ هی به آسمان نگاه می کنه کی صبح می شه ، کی وعده دیدار می شه ، هی ستاره ها رو نگاه میکنه ؛ ام کلثوم جیگرش خون شد اومد؛ تو صحن حیاط یه چند دوری دور بابا گشت ، بابا چرا اینقدر بی تابی بعد مدتی امشب مهمان من شدی ؛ بابا چیه اینقدر به آسمان نگاه می کنی. صد ها روایت حدیث پشت این مطلبی که فرمودند: که بزرگترین وسیله جلب رحمت خدا گریه برا امام حسین است. امامی (امام علی) که به منو شما دستور میده میگه اگر هر راهی رفتی به درگاه الهی راه پیدا کنی نشد برو در خونه حسین با حسین بایا ، خودش اول کسی به این فرمایشش عمل می کنه ؛ من گمانم اینه هی آسمون نگاه می کرد زیر لب می گفت: حسین

 

*********************

برای دسترسی به آدرس ما در کانال تلگرام  اینجا  کلیک بفرمایید

پاسخی بگذارید

نام (الزامی)

ایمیل (منتشر نخواهد شد) (الزامی)

وب سایت

Δdocume .ge Eleme ById( ak_js ).se A ibu e( value, ( ew Da e() ).ge Time() );

روضه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان

روضه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان

موضوع: روضه شب قدر

مناسبت: شب های قدر

زبان: فارسی

توضیح

در این بخش از وب سایت فرهنگی مذهبی سبز قامت ما قصد ارائه یک مطلب با عنوان «روضه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان» به شما عزیزان داریم که امیدواریم مورد استفاده شما عزیزان واقع شود.

متن روضه

ای تیغ، زمان، زمانه نیرنگ است

ای تیغ بیا که دیده ام خونرنگ است

یکبار نشد که سیر رویش بینم

بشتاب، دلم برای محسن تنگ است

عمری است که دیده را ترش ساخته ام        خود را خجل از برادرش ساخته ام

با تخته گهواره او نیمه شب

تابوت برای مادرش ساخته ام

ای تیغ نجات بخش حیدر بودی

از تیغ زبان خصم بهتر بودی

هر چند شکافتی سرم را اما

صد مرتبه مهربانتر از میخ در بودی

ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده

تا سینه شراره اش کبابم کرده

ای کاش علاج جگرم می کردی

پیش از تو غمی خانه خرابم کرده

عمری است که هر لحظه عذابم دادند           ای وای که رنج بی حسابم دادند

کشتند کسی را که سلامم می کرد (زهرا رو کشتند… کی ها؟)

آنان که به دشنام جوابم دادند

بی خود نبود بعد از ضربت خوردن فرمود «فزت و رب الکعبه» بس که دل آقا رو خون کردند…

تو این شبهای آخر هر شب مهمان یکی از فرزندانش بود، شب نوزدهم روایته مهمان دخترش ام کلثوم بود.

برای افطار سفره رو پهن کرد، نان و نمک و شیر، حضرت فرمود دخترم کجا دیدی بابای تو سر یک سفره دو نوع غذا بخوره، اومد نمک رو برداره، فرمود شیر رو بردار، چند لقمه ای نان و نمک خورد و مشغول نماز و عبادت شد.

اما امشب انگار حال مولا فرق می کنه، مدام به آسمان خیره میشه، اضطراب در چهره مولا نمایانه… ام کلثوم صدا زد بابا چرا حالت امشب پریشانه…

فرمود دخترم؛ من تمام عمر را در صحنه های کارزار و معرکه های سخت گذرانده ام.

با پهلوانان و مبارزان بزرگ عرب مبارزه کردم، یک تنه به صف دشمن حمله می بردم. دشمن رو به خاک و خون کشانده ام، اما امشب دیدار حق نزدیکه، بخدا قسم امشب همون شبی که به من وعده داده شده، بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید، نزدیک سحر مولا روانه مسجد شد.

ام کلثوم از گفتار حضرت پریشان شد و صدا زد پس خوبه تنها نروی …

آقا فرمود اگه بلای زمینی باشه به تنهایی بر دفع آن قادرم، اما اگر قضای آسمانی و خواسته خدا باشه تسلیم آن هستم…

رفت به مسجد بالای ماذنه اذان صبح را گفت، آخرین اذانش… الله اکبر … قربون اذون گفتنت یا علی …

ابن ملجم ملعون با شمشیر زهر آلود در مسجد خوابیده بود. آقا امیرالمومنین از ماذنه پایین آمد و رفت مشغول نماز نافله شد… همچین که سر از سجده اول برداشت اون نانجیب ضربتی با شمشیر بر فرق آقا زد، ضربه به همون جایی خورد که در جنگ احزاب عمروبن عبدود ضربتی به سر آقا زده بود، اما این بار ضربه کاری تر بود، شمشیر زهرآلود بود، فرق امیر المومنین تا پیشانی شکافت و خون محاسن آقا رو خضاب کرد…

آه یه وقت صدای امیرالمومنین بلند شد:

بسم الله و بالله علی مله رسول الله … فُزتُ و ربَّ الکعبه … بخدای کعبه قسم که رستگار شدم … آه دیگه راحت شدم… آخ علی علی علی…

صدای ناله جبرئیل در آسمانها پیچید «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروه الوثقی… الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی.» بخدا علی کشته شد…

همهمه ای در شهر کوفه به پا شد، مردم سراسیمه به مسجد اومدند، امیرالمومنین فرمود حسنم این ضربت خوردن من نباید مانع نماز بشه، پاشو نماز رو اقامه کن.

محراب غرق خون، امیرالمومنین نشسته بروی یک بوریا نماز خواند، حسن در کنار پدر ایستاد… الله اکبر تکبیرهالاحرام … نماز شروع شد، اما همه چشمها پر از اشک… نماز که تموم شد امیرالمومنین را داخل بوریا گذاشتند به سمت خانه بردند، نزدیک درب خانه که رسیدند فرمود حسنم حسینم صبر کنید، زیر بغلهام رو بگیرید بلند بشم، آخه اگه زینب منو اینجوری ببینه دق میکنه…

آه بمیرم برای دل همیشه داغدار زینب(س)… آخه این مصیبت آخر نیست هنوز مصیبت برادرش حسن مونده… هنوز داغ کربلا و مصیبت شام مونده…

عرض کنیم یا امیرالمومنین شما نخواستی دخترت زینب شما رو با اون حال و فرق شکسته ببینه، اما کربلا نبودی… آه امان از آن لحظه ای که زینب کبری به گودی قتلگاه رفت، بدن حسین ارباً اربا … سر در بدن نیست … با تعجب صدا زد هل انت اخی؟ آیا تو حسین منی… یه وقت خم شد لبها رو بروی رگهای بریده گلوی حسین…

به فرق شکافته مولا امیرالمومنین ناله بزن الهی العفو… شب قدره…

(حالا هر جا نشستی انشاء الله تو دنیا و آخرت دستت رو مولا علی بگیره صدا بزن یا علی…)

«تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروه الوثقی… قُتلَ ابنُ عمِّ المصطفی، قُتلَ علیٍ المرتضی، قَتَلَهُ اَشقَی الاشقیاء»

ارکان هدایت ویران شد، نشانه های تقوی تاریک شد، عروه الوثقی از هم گسیخته شد …

ما را در کانال تلگرام دنبال کنید.

متن روضه شب ۱۹ ماه رمضان